۲۱۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۰۰۳

دنیا برای بیخبران عیش خانه ای است
مرغ حریص را گره دام، دانه ای است

شور مرا نسیم بهاران بهانه ای است
هر شاخ گل، جنون مرا تازیانه ای است

از اختیار ناقص خود دست شستن است
گر بحر بیکران جهان را کرانه ای است

شوری که کوه سر به بیابان نهد ازو
بخت به خواب رفته ما را فسانه ای است

آزاده ای که خاک نهادی است مشربش
بر صدر اگر قرار کند، آستانه ای است

دل را بس است از دو جهان درد و داغ عشق
مرغ غریب را پر و بال آشیانه ای است

زنهار پا برون منه از گوشه قفس
مطلب ز زندگانی اگر آب و دانه ای است

چون آفتاب خنده بر آفاق می زند
آن را که همچو چهره زرین، خزانه ای است

صحن چمن ز نغمه طرازان تهی شده است
از بلبلان به جای، همین آشیانه ای است

صائب در کریم به محتاج بسته نیست
طاعت وسیله ای و عبادت بهانه ای است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۰۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۰۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.