۳۱۷ بار خوانده شده
ای کِه جانها خاکِ پایَت، صورت اَنْدیش آمدی
دست بر دَر نِهْ دَرآ، در خانهٔ خویش آمدی
نیست بر هستی شِکَستی، گَرد چون اَنْگیختی؟
چون تو پس کردی جهان، چونی چو واپیش آمدی؟
در دو عالَم قاعده نیش است، وان گَه ذوقِ نوش
تو وَرایِ هر دو عالَم، نوشِ بینیش آمدی
خویش را ذوقی بُوَد، بیگانه را ذوقِ نُوی
هم قدیمی، هم نُوی، بیگانه و خویش آمدی
بر دل و جانِ قَلَنْدَر، ریش و مَرهَم هر دو تو
فَقر را ای نورِ مُطلَق مَرهَم و ریش آمدی
کیشِ هفتاد و دو مِلَّت جُمله قُربان تواَند
تا تو شاهنشاه، باقُربان و باکیش آمدی
ای کِه بر خوانِ فَلَک با ماه همکاسه شُدی
ماه را یک لُقمه کردی، کافتابیش آمدی
عقل و حِسْ مهتاب را کِی گَزْ تواند کرد، لیک
دانَدی خورشید، بیگَز، کَزْ مِهانْ بیش آمدی
عشقِ شَمسُ الدّینِ تبریزی، که عیدِ اَکْبَر است
کِی تو را قُربان کُند؟ چون لاغَری میش آمدی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
دست بر دَر نِهْ دَرآ، در خانهٔ خویش آمدی
نیست بر هستی شِکَستی، گَرد چون اَنْگیختی؟
چون تو پس کردی جهان، چونی چو واپیش آمدی؟
در دو عالَم قاعده نیش است، وان گَه ذوقِ نوش
تو وَرایِ هر دو عالَم، نوشِ بینیش آمدی
خویش را ذوقی بُوَد، بیگانه را ذوقِ نُوی
هم قدیمی، هم نُوی، بیگانه و خویش آمدی
بر دل و جانِ قَلَنْدَر، ریش و مَرهَم هر دو تو
فَقر را ای نورِ مُطلَق مَرهَم و ریش آمدی
کیشِ هفتاد و دو مِلَّت جُمله قُربان تواَند
تا تو شاهنشاه، باقُربان و باکیش آمدی
ای کِه بر خوانِ فَلَک با ماه همکاسه شُدی
ماه را یک لُقمه کردی، کافتابیش آمدی
عقل و حِسْ مهتاب را کِی گَزْ تواند کرد، لیک
دانَدی خورشید، بیگَز، کَزْ مِهانْ بیش آمدی
عشقِ شَمسُ الدّینِ تبریزی، که عیدِ اَکْبَر است
کِی تو را قُربان کُند؟ چون لاغَری میش آمدی
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۷۹۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۷۹۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.