۲۱۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۰۰۲

در هر نظاره ام ز تو پیغام تازه ای است
هر گردشی ز چشم توام جام تازه ای است

هر روز از لب تو دل تلخکام من
امیدوار بوسه و پیغام تازه ای است

از پختگی اگر چه مرا عشق سوخته است
هر لحظه در دلم هوس خام تازه ای است

هر زخم تازه بر دل من یار کهنه ای است
هر داغ کهنه در جگرم جام تازه ای است

با عاشقان مضایقه کردن به حرف تلخ
آگاه نیستی که چه دشنام تازه ای است

هر چند کهنه تر شود آن یار تازه رو
ما را ازو توقع انعام تازه ای است

ای دل حساب خویش به آن زلف پاک کن
کز خط رخش به فکر سرانجام تازه ای است

آن را که هست کعبه مقصود در نظر
چشم سفید، جامه احرام تازه ای است

صائب به دور عارضش از خط مشکبار
بر هر طرف که می نگری دام تازه ای است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۰۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۰۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.