۲۴۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۹۸۶

لعلت به خنده پرده گل را دریده است
آیینه از رخت گل خورشید چیده است

نظاره تو تازه کند داغ کهنه را
این لاله گویی ز دل آتش چکیده است

اسباب تیره بختی ما دست داده است
تا سرمه ات به گوشه ابرو رسیده است

کار تو نیست چاره درد من ای مسیح
این شیوه را تبسم او آفریده است

ما برق را بر آتش غیرت نشانده ایم
سیماب در قلمرو ما آرمیده است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۹۸۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۹۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.