۱۹۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۹۶۶

زلفش به هر دو دست عنانم گرفته است
ابروی او به پشت کمانم گرفته است

من چون هدف نمی روم از جای خویشتن
پیکان او عبث به زبانم گرفته است

چون از میان خلق نگیرم کناره ای؟
فکر کنار او به میانم گرفته است

آتش چگونه دست و گریبان شود به خار؟
عشق ستیزه خوی، چنانم گرفته است

صائب چو ابر گریه اگر می کنم رواست
آتش چو برق در رگ جانم گرفته است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۹۶۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۹۶۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.