۲۰۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۹۱۵

نقد نشاط در دل گنجینه خم است
این گنج در عمارت دیرینه خم است

جام جهان نما که در او راز می نمود
در زنگبار خجلت از آیینه خم است

مگذار شیخ را که به میخانه بگذرد
کان خودپرست دشمن دیرینه خم است

علمی که سرخ رویی یونانیان ازوست
چون نیک بنگری همه در سینه خم است

صائب خمار دست نمی دارد از سرم
چندان که خشت بر سر گنجینه خم است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۹۱۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۹۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.