۲۱۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۹۱۲

آب حیات شبنم آن روی چون گل است
عنبر خمیر مایه آن زلف و کاکل است

یک چشم پر خمار به از صد قدح شراب
یک چهره شکفته به از صد چمن گل است

بر روی دست باد مرادست سیر من
تا بادبان کشتی من از توکل است

در دور خط تمام شود گیر و دار زلف
بیچاره عاشقی که گرفتار کاکل است

در پیری از حیات اقامت طمع مدار
سیل است عمر و قامت خم گشته چون پل است

شاخی که بی ثمر نبود در چهار فصل
دست ز کار رفته اهل توکل است

استادگی است صیقل آیینه آب را
روشنگر جمال معانی تأمل است

این خرده ای که کرده گره گل در آستین
صائب سپند شعله آواز بلبل است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۹۱۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۹۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.