۲۰۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۸۲۴

ز ناله گر دل بی برگ ما نوا می داشت
چو غنچه از گره خود گرهگشا می داشت

خبر ز عشق ندارد دل فسرده من
وگرنه آتش سوزنده زیر پا می داشت

هزار قافله هر دم ز خود سفر می کرد
اگر ز خویش سفرکرده نقش پا می داشت

به گرد چشم تو خواب غرور کی می گشت؟
شکست شیشه دلها اگر صدا می داشت

کجاست صائب آتش نفس، که وقت مرا
همیشه خوش به سخنهای آشنا می داشت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۲۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.