۲۲۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۷۰۴

گرهگشای دل تنگ نغمه چنگ است
سهیل سیب زنخدان شراب گلرنگ است

میان ما و نمکدان بوسه دشمن او
همیشه بر سر حلوای آشتی، جنگ است

به زعم بیخبران بال می زنم ز نشاط
وگرنه در قفسم جای بوی گل تنگ است

نمی توان به دل کس به زور ناخن زد
چه شد که تیشه فرهاد آهنین چنگ است؟

ز سیر کعبه و بتخانه از طلب ماندیم
همیشه سنگ ره ما، نشان فرسنگ است

به انتقام تسلی نمی شویم از خصم
وگرنه دامن مینای ما پر از سنگ است

اگر سخن به رقم دیر می رسد صائب
گناه ما چه بود، کوچه قلم تنگ است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۷۰۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۷۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.