۲۲۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۶۲۴

دار ازان چوب به پیش ره منصور گذاشت
که قدم از ره باریک ادب دور گذاشت

این همان جلوه حسن است که چون ساقی شد
داغ بی حوصلگی بر جگر طور گذاشت

لب ببند از سخن حق که همین گستاخی
بالش دار به زیر سر منصور گذاشت

وادی عشق چه وادی است که با آن وسعت
پای باید همه جا بر کمر مور گذاشت

کلک صائب نشود کندرو از طعنه خصم
نتوان اره به فرق شجر طور گذاشت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۲۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.