۲۱۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۵۵۳

حاصل دولت دنیا همه غفلت بوده است
پرده خواب، سراپرده دولت بوده است

دامن دشت جنون را به غزالان دادند
وسعت عیش به اندازه وحشت بوده است

آنچه در سایه اقبال هما می جستیم
فرش در سایه دیوار قناعت بوده است

تا کشیدم ز جهان دست، فتادم به بهشت
دست کوتاه کلید در جنت بوده است

مو شکافی که کنون سرمه اهل نظرست
پیش ازین ناخنه چشم بصیرت بوده است

چشم شوری که ازان کامروایان ترسند
نمک سفره ارباب قناعت بوده است

این زمان تیغ تغافل همه مخصوص من است
ورنه زین پیشتر این آب به نوبت داده است

دل آگاه، مرا ساخت مکدر صائب
شادی و عیش به اندازه غفلت بوده است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۵۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۵۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.