۲۰۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۴۹۸

شور شیرین سخنان در به هم آمیختن است
سرمه ناله زنجیر ز هم ریختن است

امتحان کردن شمشیر به این خاک نهاد
جرعه اول مینا به زمین ریختن است

ساختن غالیه آلود سر زلف ترا
مشک را با جگر سوخته آمیختن است

مژه ها را به هم افکنده ز شوخی چشمش
مست را کار همین فتنه برانگیختن است

دل به تار نفس سست مبند از غفلت
که بر هر دم زدن آماده بگسیختن است

بر سر داغ کهن، داغ نهادن صائب
گل ز بسیاری گل بر سر هم ریختن است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۹۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.