۲۷۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۷۳۶

چون سویِ برادری بِپویی
باید که نَخُست رو بِشویی

در سَر زِ خُمارَت اَرْ صُداعی‌ست
تَصْدیعِ برادرانْ نَجویی

یا بویِ بَغَل زِ خود بِرانی
یا تَرکِ کِنارِ دوست گویی

در سورِ مَهی، بنفشه مویی
کِی شَرط بُوَد که تو بِمویی

بی‌دام اگَرَت شکار باید
می دان که چو من مُحالْ جویی

وَرْ گوشِ تو گرم شُد زِ مَستی
صوفیِّ سَماع و‌‌هایِ و هویی

وَرْ هوشِ تو‌ بی‌خَبَر شُد از گوش
یک تویْ نِه‌‌‌‌یی، هزارتویی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۷۳۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۷۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.