۳۵۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۷۲۷

گَر وَسوَسه رَهْ دَهی به گوشی
اَفْسُرده شوی بِدان زِ جوشی

آن گرمیِ چَشم را که داری
نیشِ زَهر است و شکلِ نوشی

اَنْبارِ نَعیم را زیانْ چیست
گَر خشم گرفت کورْموشی؟

آخِر چه زیان اگر بِیُفتَد
یک دو مگس از شِکَرفُروشی

مَر ناقهٔ شیر را چه نُقصان
گَر دیگْ شِکَست شیردوشی؟

شب بود و زمانه خُفته بودند
در هیچ سَری نَبود هوشی

آن شاه زِ رویِ لُطف بَرداشت
سُرنای و دَرو بِزَد خُروشی

در خونِ خودی، اگر بِمانی
زین پَس زان رو به روی پوشی

ماییم زِ عشقِ شَمسِ تبریز
هم ناطِقِ عشق، هم خَموشی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۷۲۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۷۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.