۲۱۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۱۴۵

بوسه از لعلت قدح در چشمه کوثر زده است
خنده از تنگ دهانت غوطه در شکر زده است

می توان کردن به نرمی راه در دلهای سخت
رشته از همواری خود غوطه در گوهر زده است

در دبستان ریاضت، فرد باطل نیستیم
صفحه پهلوی ما را بوریا مسطر زده است

چین ابرو را چه در آزار ما سر داده ای؟
غیر آه بی اثر دیگر چه از ما سر زده است؟

آسمان در شور چشمی بیگناه افتاده است
اشک شور من نمک در دیده اختر زده است

صد خیابان سرو، پا انداز نخل سرکشت!
با تن تنها مکرر بر صف محشر زده است

جوش غیرت می زند خون شفق از رشک من
برق را مژگان آتشدست من خنجر زده است

چون ننوشد کاسه کاسه زهر صائب مدعی؟
کلک از شیرین زبانی نیش بر شکر زده است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۱۴۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۱۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.