۲۰۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۰۷۷

لطف او با دیگران ناز و عتابش بر من است
صحبت گرمش به اغیار و کبابش بر من است

یک سر مو غافل از حال ضعیفان نیستم
گر فتد مویی در آتش پیچ و تابش بر من است

کرم شب تابی فلک گر شمع بالینم کند
منت روی زمین از آفتابش بر من است

می کند هر کس به غیر از حق سئوال از دیگران
مشت خاکی بر دهانش زن جوابش بر من است!

حاصل فرمانروایی نیست جز وزر و وبال
بی حسابی می کند هر کس، حسابش بر من است

خشک مغزان را کنم صائب به شعر تر علاج
هر که را دردسری گیرد گلابش بر من است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۷۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.