۲۰۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۰۵۰

در فشار دل، سر دست نگارین ظالم است
در هلاک بیگناهان تیغ خونین ظالم است

گر چه از زنگار خط تیغ نگاهش کند شد
همچنان مژگان آن غارتگر دین ظالم است

مشکل است از چشم گیرای تو دل برداشتن
پنجه مژگان دراز و خواب سنگین ظالم است

می کند دست حمایت ناتوانان را قوی
جرم رخسارست اگر آن زلف پرچین ظالم است

کوته اندیشی که سازد دست منسوبان دراز
در حقیقت نیست یک ظالم، که چندین ظالم است

کلک صائب بی زبان در عرض حال افتاده است
ورنه در صید معانی همچو شاهین ظالم است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۴۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.