۲۳۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۹۶۴

حیرت شبنم درین گلزار عین حکمت است
رتبه بینایی هر کس به قدر حیرت است

خودنمایی غافلان را در بلا می افکند
پای خواب آلود تا ساکن بود بی آفت است

موج در یکتایی دریا نیندازد خلل
چهره وحدت نهان در زیر زلف کثرت است

زود باشد کز ندامت سر به جای پا نهد
هر که در بزم جهان چون شمع، عاشق صحبت است

کف نگیرد دامن غواص گوهر جوی را
از تماشا مطلب عارف شکار عبرت است

یادبود ما فراموشی است از احوال ما
پیش عزلت دوستان تقصیر خدمت خدمت است

نیست صائب عاشقان را از غم دنیا ملال
ماهیان را موجه دریا کمند وحدت است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۶۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۶۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.