۲۱۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۹۴۲

از دو عالم فارغم، آزاده ای چون من کجاست؟
زیر دست سایه ام، افتاده ای چون من کجاست؟

درد را سر، داغ را لخت جگر، غم را دلم
درد و داغ عشق را آماده ای چون من کجاست؟

نقش یوسف طلعتان خواب پریشان من است
در بساط خاک، لوح ساده ای چون من کجاست؟

نه به لنگر کار دارم نه به ساحل بازگشت
عشق را کشتی به طوفان داده ای چون من کجاست؟

سایه ام چون سرو بر دوش گلستان بار نیست
در جهان آب و گل، آزاده ای چون من کجاست؟

دنیی و عقبی نمی گردد به گرد خاطرم
از دو عالم بر کنار افتاده ای چون من کجاست؟

شسته است از چشم انجم خواب، جوش مستیم
در خم افلاک صائب باده ای چون من کجاست؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۴۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.