۲۳۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۸۹۹

رو نگهداشتن از صاف ضمیران مطلب
عیب پوشیدن از آیینه عریان مطلب

تا دلت سرد ز اسباب تعلق نشود
آتش از کوچه ما خانه به دوشان مطلب

رقم نام تو بر صفحه آیینه بس است
ای سکندر ز خدا چشمه حیوان مطلب

آسیای فلک از آب مروت خالی است
تا دلت چاک چو گندم نشود نان مطلب

روغن از ریگ مکش، لب به طمع چرب مکن
سینه بر تیغ بنه، آب ز عمان مطلب

نظر لطف ز مهر و مه کم کاسه مجوی
خواب آسودگی از چشم نگهبان مطلب

صائب از هند مجو عشرت اصفاهان را
فیض صبح وطن از شام غریبان مطلب
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۹۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.