۲۹۶ بار خوانده شده
شُنودم من که چاکر را سُتودی
که باشم من؟ تو لُطفِ خود نِمودی
تو کانِ لَعْل و جانِ کَهْرُبایی
به رَحْمَتْ بَرگِ کاهی را رُبودی
یکی آهن بُدَم بیقَدْر و قیمت
تواَم آیینهیی کردی، زُدودی
زِطوفانِ فَنایَم واخَریدی
که هم نوحیّ و هم کَشتیِّ جودی
دِلا گَر سوختی، چون عود بودِهْ
وَگَر خامی بِسوز اکنون که عودی
به زیرِ سایهٔ اِقْبال خُفتَم
بُرون پنج حسْ راهَم گُشودی
بِدان رَه بیپَر و بیپا و بیسَر
به شرق و غرب شاید شُد به زودی
دَران رَه نیست خارِ اختیاری
نه تَرساییست آن جا، نه جُهودی
بُرون از خِطّهٔ چَرخِ کَبودش
رَهیده جانْ زِ کوریّ و کَبودی
چه میگِریی؟ بَرِ خندندگان رو
چه میپایی؟ همان جا رو که بودی
از این شَهْدی که صد گون نیش دارد
به جُز دُنْبَل بِبین چیزی فُزودی؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
که باشم من؟ تو لُطفِ خود نِمودی
تو کانِ لَعْل و جانِ کَهْرُبایی
به رَحْمَتْ بَرگِ کاهی را رُبودی
یکی آهن بُدَم بیقَدْر و قیمت
تواَم آیینهیی کردی، زُدودی
زِطوفانِ فَنایَم واخَریدی
که هم نوحیّ و هم کَشتیِّ جودی
دِلا گَر سوختی، چون عود بودِهْ
وَگَر خامی بِسوز اکنون که عودی
به زیرِ سایهٔ اِقْبال خُفتَم
بُرون پنج حسْ راهَم گُشودی
بِدان رَه بیپَر و بیپا و بیسَر
به شرق و غرب شاید شُد به زودی
دَران رَه نیست خارِ اختیاری
نه تَرساییست آن جا، نه جُهودی
بُرون از خِطّهٔ چَرخِ کَبودش
رَهیده جانْ زِ کوریّ و کَبودی
چه میگِریی؟ بَرِ خندندگان رو
چه میپایی؟ همان جا رو که بودی
از این شَهْدی که صد گون نیش دارد
به جُز دُنْبَل بِبین چیزی فُزودی؟
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۶۸۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۶۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.