۲۰۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۷۸۶

روشن چسان شود به تو سوز نهان ما؟
چون شمع کشته است زبان در دهان ما

در چشم ما ز گریه شادی نشان مجوی
این چشمه متاع ندارد دکان ما

ما این چنین که بر سر شاخ بهانه ایم
بر هم زند نسیم گلی آشیان ما

نی کوچه می دهد نفس ما چو بگذرد
غافل مشو ز ناله آتش زبان ما

روشن شود فتیله مغز هما، اگر
غافل کند نمکچشی از استخوان ما

گردش ز بس که فاخته پر در پر همند
خاکستری است جامه سرو روان ما
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۸۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.