۲۹۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۷۶۱

دود از نهاد خلق برآرد گزند ما
افتد به کار شعله گره از سپند ما

دل بر نگارخانه صورت نبسته ایم
از شیر ماهتاب شود آب، قند ما

هرگز چنان نشد که درین دشت پر شکار
دست افکند به گردن صیدی کمند ما

یک گام بر مراد دل خود نرفته ایم
در دست گمرهی است عنان سمند ما

بی طاقتان هلاک نسیم بهانه اند
از ماهتاب سوخته گردد سپند ما
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۶۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.