۲۱۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۷۵۵

از نان و آب نیست بقا و ثبات ما
باشد ز درد و داغ محبت حیات ما

یارب نصیب سوخته جانان عشق کن
ته جرعه ای که مانده ز آب حیات ما

از سعی، راه عشق به پایان نمی رسد
در ترک کوشش است طریق نجات ما

در دل هزار عقده ز افلاک داشتیم
حل شد به یک پیاله می مشکلات ما

قد راست تا قیام قیامت نمی کند
افتاد هر که از نظر التفات ما

افتاده است چاشنی عشق ما بلند
در شیشه سپهر نگنجد نبات ما

دیدیم تا یگانگی ذات با صفات
شد محو در تصور ذاتش صفات ما

محراب ماست روی به هر جانب آوریم
زان بی جهت، شده است یکی تا جهات ما

صائب سیاهکاری ما را حساب نیست
روی زمین سیاه شد از سیئات ما
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۵۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.