۳۴۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۶۶۵

صَلا ای صوفیان کِامْروز باری
سَماع است و نَشاط و عیش آری

صَلا کَزْ شش جِهَت درَها گُشاده‌ست
زِ قَعْرِ بَحْر پیدا شُد غُباری

صَلا کین مَغزها امروز پُر شُد
زِ بویِ وصلِ جانی، جانْسِپاری

صَلا که یافت هر گوشیّ و هوشی
زِ بی‌هوشیِّ مُطْلَق، گوشْواری

صَلا که ساعتی دیگر نیابی
زِ مشرق تا به مَغرب هوشیاری

دَران میدان که دَیّاری نمی‌گشت
به هر گوشه‌‌‌ست روحانی سَواری

چو هیزُم اَنْدَرین آتش دَرآیید
که تا هفتم فَلَک دارد شَراری

میانِ شوره خاکِ نَفْسِ جُزوی
به هر سویی درختی، جویباری

تو اَنْدَر باغ‌ها دیدی که گیرد
درختی مَر درختی را کِناری
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۶۶۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۶۶۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.