۲۸۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۸۴

دلکوب نیست حادثه دنیاپرست را
ماهی ز حرص طعمه فرو خورد شست را

دنیا به اهل خویش ترحم نمی کند
آتش امان نمی دهد آتش پرست را

دست از جهان بشوی که اطفال حادثات
افشانده اند میوه این شاخ پست را

از هر ترنمی دلش از جای می رود
هر کس شنیده است ندای الست را

از بند گشت شورش مجنون زیادتر
زنجیر، تازیانه بود فیل مست را

صائب خموش باش که در مجلس شراب
داروی بیهشی است سخن می پرست را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۸۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.