۲۴۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۸۲

می سوزد آرزو دل پراضطراب را
بر سیخ می کشد رگ خامی کباب را

از تنگی دل است که کم گریه می کنم
مینای غنچه زود نریزد گلاب را

این است اگر طراوت و این است اگر صفا
خواهد گداختن عرق شرم آب را

فیض تجردست که ابیات عرش سیر
بر سر دهند جا نقط انتخاب را

صائب به فکر گوشه چشمی فتاده ایم
دیگر مگر به خواب ببینیم خواب را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۸۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۸۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.