۲۲۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۶۷

زهی به غمزه جانسوز برق مذهب ها
به خنده شکرین نوبهار مشربها

به یک کرشمه که در کار آسمان کردی
هنوز می پرد از شوق چشم کوکبها

سبکروان به نهانخانه عدم رفتند
بر آستانه چو نعلین مانده قالبها

نه روز اختر سیار ترک ما گیرند
نه شب به خواب روند این پرنده عقرب ها

ازان به تیرگی شب خوشم که مجنون را
سیاه خیمه لیلی بود دل شبها

گذشتم از سر مطلب، تمام شد مطلب
حجاب چهره مقصود بوده مطلبها

بیا به عالم آسودگان خاک و ببین
ز دستبرد اجل پی بریده مرکبها

فتاد تا به ره طرز مولوی صائب
سپند شعله فکرش شده است کوکبها
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۶۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.