۲۲۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۵۸

ز عمر باج ستاند می دو ساله ما
به آفتاب شبیخون زند پیاله ما

ز بی قراری ما دردسر کشد بالین
شبی که دختر رز نیست در حباله ما

ز زیر بال ازان سر برون نمی آریم
که رنگ گل نپرد از نسیم ناله ما

نشسته تا به کمر در میان خاکستر
هنوز تشنه داغ است برگ لاله ما
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۵۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.