۲۲۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۵۵

چند بر کوردلان جلوه دهم معنی را؟
پیش دجال کشم مایده عیسی را

در دیاری که ز ارباب تمیزست ز کام
غنچه آن به که کند مهر، لب دعوی را

سوزنی گر نکشد سرمه بینش در چشم
نتوان عیب نمودن نفس عیسی را

خصم انگشت چرا بر سخن من ننهد؟
بر سر چوب بود حس بصر، اعمی را

هر که با خود دو گواه از رگ گردن دارد
می برد پیش، دو صد دعوی بی معنی را

نتوان بر سخن روشن من پرده کشید
چه غم از موجه نیل است کف موسی را؟

صائب از تیرگی بخت سخن شکوه مکن
کز سیه خانه گزیری نبود لیلی را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۵۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.