۴۴۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۶۴۰

مَگْریز زِ آتش، که چُنین خامْ بِمانی
گَر بِجْهی ازین حَلْقه، دُران دامْ بِمانی

مَگْریز زِیاران، تو چو باران و مَکَش سَر
گَر سَر کَشی، سَرگشتهٔ ایّامْ بِمانی

با دوستْ وَفا کُن، که وَفا وامِ اَلَست است
تَرسَم که بمیریّ و دَرین وامْ بِمانی

بِگْرفت تو را تاسه و حالِ تو چُنان است
کَزْ عَجزْ تو در تاسهٔ حَمّام بِمانی

می‌تَرسی ازین سَر که تو داریّ و ازین خو
کان سَر تو به رَنجوریِ سَرسامْ بِمانی

با ما تو یکی کُن سَر، زیرا سَرِ وَقت است
تا هَمچو سَرانْ شاد سَرانجامْ بِمانی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۶۳۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۶۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.