۲۰۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۵۵

تا خرام قامت او برد از سر هوش ما
پشت بر دیوار چون محراب ماند آغوش ما

آمدی ای عشق و آتش در صلاح ما زدی
خوب کردی، پینه ای بود این ردا بر دوش ما

جوهر ما را می لعلی نمایان می کند
می شود از باده افزون آب و رنگ هوش ما

جام ما در پرده دارد نغمه های جانگداز
دست خود کوتاه دارید از لب خاموش ما

نعره ما می کند مهر خموشی را سپند
خشت خم را در فلاخن می گذارد جوش ما

پشتبانی چون سبو داریم در دیر مغان
گو مزن دست نوازش آسمان بر دوش ما

نیستی صائب حریف داغ های سینه سوز
دست خود کوتاه دار از سینه پرجوش ما
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۵۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.