۳۲۵ بار خوانده شده
آن چهره و پیشانی، شُد قبلهٔ حیرانی
تَشویشِ مُسلمانی، ای مَهْ تو کِه را مانی؟
من والِهِ یَزدانم، در حَلقهٔ مَردانم
زین بیش نمیدانم، ای مَهْ تو کِه را مانی؟
هم بَنده و آزادم، ویرانه و آبادم
هم بیدل و دِلْشادم، ای مَهْ تو کِه را مانی؟
هر جسم که بر سَر شُد، جان گشت و قَلَنْدَر شُد
هم مومن و کافَر شُد، ای مَهْ تو کِه را مانی؟
شاد آنکِه نَهَد پایی، در لُجّهٔ دریایی
با دیدهٔ بینایی، ای مَهْ تو کِه را مانی؟
باشد زِ تواَم مَفْخَر، فارغ شُدم از دِلْبَر
از طَعْنه و از تَسْخَر، ای مَهْ تو کِه را مانی؟
من زان سویِ دولابَم، زان جانِبِ اَسْبابَم
تو مَحْو کُن اَلْقابَم، ای مَهْ تو کِه را مانی؟
بر عاشقِ دوتاقَد، آن کَس که هَمیخَندَد
زان خنده چه بَربَندَد؟ ای مَهْ تو کِه را مانی؟
شَمسُ الْحَقِ تبریزی در لَخْلَخه آمیزی
ای جان و جهان میزی، ای مَهْ تو کِه را مانی؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
تَشویشِ مُسلمانی، ای مَهْ تو کِه را مانی؟
من والِهِ یَزدانم، در حَلقهٔ مَردانم
زین بیش نمیدانم، ای مَهْ تو کِه را مانی؟
هم بَنده و آزادم، ویرانه و آبادم
هم بیدل و دِلْشادم، ای مَهْ تو کِه را مانی؟
هر جسم که بر سَر شُد، جان گشت و قَلَنْدَر شُد
هم مومن و کافَر شُد، ای مَهْ تو کِه را مانی؟
شاد آنکِه نَهَد پایی، در لُجّهٔ دریایی
با دیدهٔ بینایی، ای مَهْ تو کِه را مانی؟
باشد زِ تواَم مَفْخَر، فارغ شُدم از دِلْبَر
از طَعْنه و از تَسْخَر، ای مَهْ تو کِه را مانی؟
من زان سویِ دولابَم، زان جانِبِ اَسْبابَم
تو مَحْو کُن اَلْقابَم، ای مَهْ تو کِه را مانی؟
بر عاشقِ دوتاقَد، آن کَس که هَمیخَندَد
زان خنده چه بَربَندَد؟ ای مَهْ تو کِه را مانی؟
شَمسُ الْحَقِ تبریزی در لَخْلَخه آمیزی
ای جان و جهان میزی، ای مَهْ تو کِه را مانی؟
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۶۰۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۶۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.