۲۴۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۸

خوب دارد زاهد شیاد، داروگیر را
دام دردانه است پنهان سبحه تزویر را

در نشاط و خرمی، غافل نمی جوید سبب
زعفران حاجت نباشد خنده تصویر را

نفس قابل را دم گرمی به اصلاح آورد
راست سازد گوشه چشمی به یکدم تیر را

لال خواهی خصم را، گردآوری کن خویش را
کاین سپر دندانه می سازد دم شمشیر را

گردن رعنا غزالان را کند خط چرب نرم
نی به ناخن می کند مور ضعیفی شیر را

نیست مجنون مرا پروایی از بند گران
آب سازد آتش سودای من زنجیر را

روی خاک از سایه دستش نگارین گشته بود
پیشتر زان کز نیام آرد برون شمشیر را

چرب نرمی کن که باران ملایم می کند
چون گل بی خار صائب خار دامنگیر را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.