۲۲۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۰

دل چسان پیچد عنان آه دردآلود را؟
ز آتش سوزان عنانداری نیاید دود را

تشنگی در خواب ممکن نیست کم گردد ز آب
نیست سیرابی ز خون آن چشم خواب آلود را

از نصیحت خشکی سودا نگردد بر طرف
برنیارد آتش سوزان ز خامی عود را

مردم کم مایه را اسراف برق خرمن است
حفظ کن از پوچ گویی ها دم معدود را

وقت بی برگی شود گوهرفشان از اشک، تاک
تنگدستی مانع ریزش نگردد جود را

حلقه ی خط، چشم حیران شد به دور عارضش
آه ازین آتش که در زنجیر دارد دود را

سبز گردد از بناگوش بتان پیش از ذقن
خط عنبرفام، حسن عاقبت محمود را

شیشه ی خشک است صائب در مذاقش آب خضر
هر که بوسیده است لبهای شراب آلود را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.