۴۳۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۸

من ملایم کردم از آه آسمان سخت را
نرم از آتش می توان کردن کمان سخت را

سختی ایام را مردن تلافی می کند
عذرخواهی هست چون مغز استخوان سخت را

گر نمی گردید پیدا، مصرفی چون بیستون
ما چه می کردیم چون فرهاد، جان سخت را

سختیی کان نیست ذاتی، زود زایل می شو
می توان کردن به آبی نرم، نان سخت را

نرم تر از مغز گردانید در کام هما
زور بازوی قناعت، استخوان سخت را

نیست حرف نرم را تأثیر در آهن دلان
ناوک از فولاد می باید نشان سخت را

قسمت منصور از دار فنا خمیازه بود
من کشیدم گوش تا گوش این کمان سخت را

ناله گرمی اگر صائب به فریادم رسد
می کنم نرم آن دل نامهربان سخت را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.