۴۵۹۲ بار خوانده شده

یک لحظه آرامش ...

بید مجنون، زیر بال خود، پناهم داده بود!
در حریم خلوتی جان بخش، راهم داده بود.

تکیه بر بال نسیم و چنگ در گیسوی بید!
مسندی والاتر از ایوانِ شاهم داده بود.

شاه بودم، بر سرِ آن تخت، شاهِ وقتِ خویش
یک چمن گل، تا افق، جای سپاهم داده بود!

چتر گردون، سجده ها بر سایبانم برده بود
عطر پیچک، بوسه ها بر پیشگاهم داده بود!

آسمان، دریای آبی،ابرها، قوهای مست!
شوقِ یک دریا تماشا بر نگاهم داده بود...!

آه! ای آرامش جاوید! کی آیی به دست؟
آسمان، یک لحظه، حالی دلبخواهم داده بود!
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:خار و روزگار
گوهر بعدی:بر بالِ باور ...
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.