۱۰۶۳ بار خوانده شده

گناه دریا

چه صدف‌ها که به دریای وجود
سینه‌هاشان ز گهر خالی بود!

ننگ نشناخته از بی‌ هنری
شرم ناکرده ازاین بی ‌گهری

سوی هر درگهشان روی نیاز
همه جا سینه گشایند به ناز

زندگی ــ دشمن دیرینه ــ من
چنگ انداخته در سینة من

روزوشب با من دارد سر جنگ
هرنفس از صدف سینة تنگ

دامن افشان گهرآورده به چنگ
وان گهرها... همه کوبیده به سنگ!
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:سکوت
گوهر بعدی:اسیر
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.