۳۷۴ بار خوانده شده

افکندن مادر به وادی‌السباع

شد سوار شتر آن کهنه حریف
مادر خویش گرفته به ردیف

راند جمازه و آن مام نژند
اندر آن وادی تاریک فکند

نان و آبی بنهادش به کنار
بازگردید به نزدیک نگار

گفت ‌زالی که ‌دلت را خون ساخت
رفت جایی که عرب نی انداخت‌!

شب شد و نعرهٔ شیران برخاست
پرشد آوای ددان از چپ و راست

دست بگرفت زن از هول به چهر
مادرانه به لبش خندهٔ مهر

زیر لب زمزمه‌ای ساز نمود
وز جدایی گله آغاز نمود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:وادی‌ السباع
گوهر بعدی:دیدار سواری ز پیر زال در بیشه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.