۴۲۹ بار خوانده شده

در صفت پاسبان

پاسبان باید از نژاد اصیل
تا کند عیب خلق را تعدیل

پاسبان دوستدار خلق بود
رهبر و غمگسار خلق بود

پاسبان باید آدمی‌زاده
مشفق و نیکخوی و آزاده

پاسبان گر نه بی‌نیاز بود
دست او هر طرف دراز بود

رشوه‌خواره نه پاسبان باشد
بلکه او شبرو و عوان باشد

روز روشن میانهٔ برزن
چارقد برکشیدن از سر زن

در بر خلق مویش آشفتن
لت زدن‌، زشت و ناسزا گفتن

پای ببریدن از پی پاپوش
یا پی گوشواره کندن گوش

نه سزاوار پاسبانانست
کاین عمل شیوهٔ عوانانست

کارشان نیست در خلا و ملا
جز که جفت و جلا و بند و بلا

عامه دزدند و ابله و بدروز
پاسبان نیز قوز بالاقوز

کار اهل صلاح و ستر و عفاف
هست‌مشکل‌دراین‌بزرگ مصاف
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:داستان انقلاب خراسان
گوهر بعدی:گفتار دهم در صفت زن گوید
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.