۲۴۳ بار خوانده شده

رباعی مستزاد

پروانه و شمع و گل شبی آشفتند
در طرف چمن

وز جور و جفای دهر با هم گفتند
بسیار سخن

شد صبح‌، نه پروانه به جا بود و نه شمع
ناگاه صبا

برگل بوزبد و هر دو با هم رفتند
من ماندم و من
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:مناظرهٔ ادبی (در جواب صادق سرمد از ادبای زمان)
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.