۲۶۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۸ - گاو شیرده

جهان‌آفرین بندگان را همه
پدیدار فرمود همچون رمه

ستور و سگ و گاو با گاوبند
بهٔکجای هم گرگ و هم گوسپند

به یکسو چران گاومیش بزرگ
ز سوی دگر شرزه شیر سترگ

درنده‌، چرنده‌، خزنده بهم
درآمیخته رنج و تیمار و غم

دهد گاو پاکیزه کردار، شیر
بسازد از آن شیر دهقان‌، پنیر

رود موش و آن ساخته برکشد
جهد گربه وز موش کیفر کشد

فتد گربه ناگه به چنگ شگال
کشد کیفر موش از آن بدسگال

سگ آید بگیرد به پاداشنش
بدرّد ز کین پوستین بر تنش

به کیفر ستوه آید ازگرک سگ
بریزدش خون و بدرّدش رگ

به گرک اندر آید پلنگ دلیر
شود بر پلنگ آن زمان ببر چیر

دو مردند در این گله سخت‌کوش
یکی شیر ده و ان دگر شیردوش

چون زین‌بگذری‌جمله بیگانه‌اند
یکایک سگ وگربهٔ خانه‌اند

برو همچو دریا گهر بخش باش
و یا همچو کان‌ سیم‌ و زربخش‌ باش

گر این نیستی‌، باش گوهرشناس
به نزدیک کان گهر سرشناس

ور این‌ هم‌ نه‌ای‌ سنگ و خاشاک باش
کجا زرگر و زر نه‌ای خاک باش‌!
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۷ - ترجمهٔ اشعار شاعر نگلیسی
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۹ - جوانی‌، پیری‌، مرگ
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.