۲۳۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۶۹ - ترجمهٔ قطعه ا‌ی از محمد جریر طبری

گر هیچ دلم راز به یاران بگشودی
مردم زتهیدستی من واقف بودی

استغنا جستم من و مستغنی گشتند
ورنه غم من بر غم یاران بفزودی

شرم آبروی بنده نگهداشتی و کس
از من سخنی جز به مدارا نشنودی

ور روی بیفکندی اندر طلب مال
بس مال‌فراوان که به من روی نمودی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۸ - تازی - ترک - کسروی
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۰ - آرزوی محال
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.