۲۶۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۴ - گله از قوام‌السلطنه

من با تو حق صحبت دیرینه داشتم
گنجی نهان ز مهر تو در سینه داشتم

با دوستان خواجه مرا بود دوستی
وز دشمنان خواجه به دل کینه داشتم

در شادی و مصیبت و در عزل و در عمل
با خواجه حشر شنبه و آدینه داشتم

روشن‌دل و موافق و یکروی و راستگوی
در محضر تو صورت آئینه داشتم

از دشمنان خواجه کشیدم جفا، ولی
با دوستان خواجه حسابی نداشتم

تنها برای خدمت و غمخواری تو بود
گر رغبتی به شرکت کابینه داشتم‌

خوردی فریب حاسد و دیوانه و سفیه
کز هر سه برخلاف تو پیشینه داشتم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۳ - قطعه‌ (خطاب به استاد جلال همایی)
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۵ - وزیر بی پول
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.