۲۵۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۲

غذای میر ندیدم ولی به گاه غذا
بر اوگذشتم و دیدم که چاکران امیر

کمان گروهه به کف گرد سفره‌خانه او
کمین گشاده مگس ها همی زنند به تیر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۱ - در وصف بینش نامی که مژگانی سفید و چشمانی کم‌ دید داشت
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۳ - عجب غنا -‌ ذل نیاز
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.