۲۵۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۱ - لطیفه

مثقلی با من ز روی طنز گفت
صحبت از فضلت به کشور می‌رود

گر ترا دستی است درعلم سیر
کشف این رمزت میسر می‌رود

این جهان چه‌؟ گاو چه‌؟ ماهی کدام
کز خیالش عقلم از سر می‌رود

گفتم اندر بی‌ثباتی‌های دهر
زبن اشارت‌ها مکرر می‌رود

یعنی این دنیاست روی شاخ گاو
پشت کردی‌، تا به آخر می‌رود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۰ - در مرگ پروین
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۲ - جهد و کوشش
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.