۲۴۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴ - در مرثیه و مادهٔ تاریخ فوت پدر

دربغ و درد که از کید فتنهٔ گردون
بشد صبوری ازما چوشد صبوری ما

دریغ از آن دل آگاه و خاطر دانا
که بردرند ز غم جامه صبوری ما

صبوری آن ملک شاعران طوس برفت
به خانقاه غم آمد دل سروری ما

تنم بسوخت ز اندوه هجر و دوری او
چگونه ساخت ندانم به هجر و دوری ما

چو نور باصره امد ز چشم ما پنهان
فغان و ناله که شد دور دور کوری ما

بهار با دل غمگین خود چنین می گفت
که مصرعی است به تاریخ او ضروری ما

سری‌ ز جان برآورد و این‌ چنین‌ به‌سرود
بشد صبوری از ما چو شد صبوری ما
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳ - تاریخ وفات ایرج میرزا
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵ - هشت شاعر در عرب و عجم
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.