۲۴۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۵

ای نرگست به خلق در فتنه بازکن
وی سنبل تودست تطاول درازکن‌*

چشمانت را حذر بود از دیدن رقیب
همچون مریضکان ز مرگ احترازکن

الفت چگونه دست دهد بین ما وشیخ
ماکار بر حقیقت و او بر مجازکن

ما در درون میکده صهبا به جام ربز
شیخ از درون صومعه گردن درازکن

با دشمنان ز ضعف دم از دوستی زدیم
چون ملحدی به خاطر مردم نمازکن

کار بهار و یار به دور اوفتدکه هست
دایم بهار نازکش و یار نازکن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.