۲۹۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۰

ز نار هجر می‌سوزم ز درد عشق می‌نالم
خدا را، ای طبیب مهربان رحمی بر احوالم

به حال و روز مشتاقان زدم بس طعنه تا امشب
ز زلفی شد سیه روزم‌، ز خالی شد تبه حالم

بسی بگذشت سال و مه به‌من در عشق تا آخر
غم هجران نصیب آمد ز دوران مه و سالم

مرا پرکنده سیل عشق‌، بنیاد شکیبایی
گواه صادق ار خواهی ببین در اشک سیالم

مرا تنها نه از امروز باید خورد خون دل
من از اول چنین بودستم و این است اقبالم

گر از دست غم دلبر گذارم در بیابان سر
خیالش با غمی دیگر چو باد آید ز دنبالم

ز دست دشمنان گویی اگر نالم‌، معاذالله
که کر نالم من مسکین ز دست دوستان نالم

نشید عشق برخواند به جای پوزش یزدان
اگر بر قبلهٔ زاهد فرو بندند تمثالم

به بام بارگاه دوست روزی بال بگشایم
اگر اندر هوای او فرو ریزد پر و بالم

خروس روستایی را چه جای همسری با من
که من شهباز دست شاهم و نیز است چنگالم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.