۲۶۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۱

اسیر خود شدن تا کی ز خود وارستنی باید
زتن کامی نشد حاصل به جان پیوستنی باید

به فرمان تن خاکی به خاک اندر بسی ماندم
به بام آسمان زین پست منظر جستنی باید

به لوث خاکیان آمیخت دامان دل پاکم
به آب معرفت دامان دل را شستنی باید

به‌ هر کس‌ دوستی‌ بستم در آخر دشمن من شد
به حکم امتحان زین دوستان بگسستنی باید

سراسر دشمنی خیزد زکام دوستان بر من
به‌رغم دوستان با دشمنان بنشستنی باید

ز شیخ و صوفی و واعظ گسستم رشتهٔ الفت
مرا با خادم میخانه پیمان بستنی باید

مرا یاران من گویند کز می توبه بشکستی
من از اول نکردم توبه تا بشکستنی باید

بهار اندر حرم چندین چه جویی اهل معنی را
به نیروی طلب دیرمغان را جستنی باید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.